میرزاقلمدون

نوشته های پراکنده

میرزاقلمدون

نوشته های پراکنده

میرزاقلمدون

میرزاقلمدون آدمی بود بسیار لاغر، کمی بلند و با خطوط قیافه ای کاملا ظریف و رفتاری در کمال دقت. آدمی که حتا در تکان دادن دست و پا، و گرداندن چشم رعایت جوانب را می کرد و احتیاط های لازم را به عمل می آورد. می کوشید که اگر لباسی بر تن می کند، این لباس اگر آراسته نیست پاکیزه باشد و جامه اگر از شال کشمیر پرداخته نشده، لااقل از ماهوت چرب قبای حاجی بازاری ممتاز باشد.
میرزاقلمدون ها معمولا محجوب و کم رو و مؤدب بودند. با اندک سخن نادرستی سرخ می شدند و بردباری و ادب مخصوصی از خود نشان می دادند. همچنین در همه چیز و همه کار ظرافتی داشتند که هیچ طبقه ای در آن زمان این ظرافت را به کار نمی بست. در عصری که فرضا لقمه های به اصطلاح کله گربه ای متداول بود، میرزاقلمدون بسیار کم غذا می خورد، آهسته غذا می خورد و پاکیزه غذا می خورد.

پرویز ناتل خانلری ـ از کتاب نقد بی غش

آخرین نظرات
  • ۵ خرداد ۹۵، ۱۵:۲۰ - لی لی (لیلی نامه)
    احسنت...
  • ۴ خرداد ۹۵، ۱۰:۱۶ - ساتیا
    :):)
  • ۴ خرداد ۹۵، ۱۰:۰۷ - s-a
    :|

۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

اسب سرکش زمان، در تلاش است برای گسیختن افسار خود از دست برنامه ریزی های روزانه ام!

و من در کشاکش مهار ثانیه ها و دقایق و ساعتها و روزهایی که می گذرد...



پ.ن: از بعضی ها هم حال و احوال روزهایشان را این طور باید پرسید که : «این روزها، اوقاتت رو چطور تلف می کنی؟!». چون تلف کردن وقت، گزینه ی ثابت ایام شان شده و تنها در روش اتلاف عمر گرامی است که متحول می شوند!


میرزا قلمدون

اگر یک نابغه ی علمی حاضره به هر دلیل توی کشور با شرایط موجود بمونه و کارکنه، 
مذهبی هم که نباشه،

پدرش شهید هم نشده باشه،

پدر شهیدش، دوست قدیمی قهرمان فیلم هم که نباشه،

مادرش هم سفارشش رو نکنه...

به اندازه ی کافی این آدم ارزشمند و دوست داشتنی و سزاوار بهترین محافظت خواهد بود...


حیفه، واقعا چه لزومی داره با این همه صغری و کبری چیدن، باور مخاطب رو نسبت به واقعیت پذیری داستان فیلم خدشه دار کنیم؟

باز هم ، علیرغم همه ی این حرفها، واقعا خسته نباشید. دست مریزاد بخاطر فیلم بسیار خوب بادیگارد.


میرزا قلمدون

.

میرزا قلمدون


محیط مجازی خیلی خوب است. خیلی! اما حیف...

یک اشکالش این است که گند می زند به همه‌ی برنامه‌ریزی‌ها و نظم زندگی‌ات!

اشکال دیگرش این است که خیلی آرام تو را به خود وابسته می‌کند، آن‌چنان که ناخواسته خود را از روابط اصیل و حقیقی دنیای بیرون بی‌نیاز می بینی! پس گند می‌خورد به ارتباط چندین و چندساله‌ی دوستانه و خانوادگی‌ات.

کم‌کم لبخندها و اشک‌ها و هیجانات و دلخوری‌هایت استیکری می‌شود! می‌شوی یک چهره‌ی تصنعی بی‌روح که می‌تواند در چند گفتگوی هم زمان به ناگاه با یکی مثل ابر بهار بگرید و با دیگری از ته دل قهقهه بزند. یعنی گند خورده است به حالات درونی‌ات!

 

چه کسی فکر می‌کرد یک روز به نقطه‌ای برسیم که در آن واحد، با آدم‌های مختلف، مطالبی ردوبدل کنیم به فاصله‌ی زمین تا آسمان؟! در میانه‌ی بحث فلسفه و منطق، به لطیفه‌ی بند تنبانی تازه رسیده‌ای بخندیم، وسط گردش در بازار شایعات و لاتائلات سیاسی، شعر اروتیک بخوانیم، معما حل کنیم، پیشنهاد دوستی بدهیم و... و به فاصله‌ی صبحی تا شام، در چند صد موضوع گوناگون، از عدد کوانتومی اتم‌ها گرفته تا علل سقوط قیمت نفت و نام‌گذاری توله‌سگ‌های فلان سلبریتی، صاحب‌نظر شویم...

 

محیط مجازی خیلی خوب است

اما اگر گاه‌گاهی تأملی، تدبری، مکث و ترمزی نکنیم،  با همه‌ی خوب بودنش، ما را خواهد بلعید و در هزارتوی دنیای صفر و یک خود گم خواهد کرد.


میرزا قلمدون