میرزاقلمدون

نوشته های پراکنده

میرزاقلمدون

نوشته های پراکنده

میرزاقلمدون

میرزاقلمدون آدمی بود بسیار لاغر، کمی بلند و با خطوط قیافه ای کاملا ظریف و رفتاری در کمال دقت. آدمی که حتا در تکان دادن دست و پا، و گرداندن چشم رعایت جوانب را می کرد و احتیاط های لازم را به عمل می آورد. می کوشید که اگر لباسی بر تن می کند، این لباس اگر آراسته نیست پاکیزه باشد و جامه اگر از شال کشمیر پرداخته نشده، لااقل از ماهوت چرب قبای حاجی بازاری ممتاز باشد.
میرزاقلمدون ها معمولا محجوب و کم رو و مؤدب بودند. با اندک سخن نادرستی سرخ می شدند و بردباری و ادب مخصوصی از خود نشان می دادند. همچنین در همه چیز و همه کار ظرافتی داشتند که هیچ طبقه ای در آن زمان این ظرافت را به کار نمی بست. در عصری که فرضا لقمه های به اصطلاح کله گربه ای متداول بود، میرزاقلمدون بسیار کم غذا می خورد، آهسته غذا می خورد و پاکیزه غذا می خورد.

پرویز ناتل خانلری ـ از کتاب نقد بی غش

آخرین نظرات
  • ۵ خرداد ۹۵، ۱۵:۲۰ - لی لی (لیلی نامه)
    احسنت...
  • ۴ خرداد ۹۵، ۱۰:۱۶ - ساتیا
    :):)
  • ۴ خرداد ۹۵، ۱۰:۰۷ - s-a
    :|

۴ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است

خبرگزاریها نوشته اند: بیمه نامه شب چهارشنبه سوری نیز از سوی یک شرکت بیمه ای به بازار آمد! در این طرح که طبق پیامک ارسالی مختص مشترکان همراه اول است، شرکت بیمه ایران پرداخت خسارت حوادث تا سقف ۱۰ میلیون تومان را تنها در همین یک شب متقبل می شود. 

پی نوشت: احتمالا طی سالهای آینده برای چنین شبی، لباسهای ضد حریق، گوشی های محافظ در برابر صدای انفجار، نفربرهای زرهی برای تردد امن در خیابانهای شهر هم عرضه خواهد شد.
رسم دیرینه چهارشنبه ی آخر سال مان از کجا به کجا کشید!
@mirzaghalamdoon

میرزا قلمدون

باید به‌طور اتفاقی هم که شده، یک‌بار گذارتان به شهرک‌های صنعتی بیفتد، تا با دیدن کارخانه‌های خاموش و انبوه سوله‌های متروکه ـ که به شهر ارواح می‌ماند ـ به عمق فاجعه‌ای که برای صنعت کشور، طی سالیان اخیر اتفاق افتاده پی ببرید.


 

پ.ن. سفری کاری به قزوین داشتم. از میان شهرک‌های صنعتی که می‌گذشتیم، تنها زوزه‌ی باد بود و تلخی اندیشیدن به سرنوشت کارگرانی که روزی، روزگاری زیر سقف این سوله‌های آهنین، نان از عمل خویش می‌خوردند و منت کس نمی‌بردند...

میرزا قلمدون


زندگی است دیگر. پیش می‌آید که بعد از مدتی دوستی، مشارکت کاری، همسری یا هر همراهی دیگر، به علتی جدا می‌شویم، فاصله می‌گیریم و باقی راه را به‌تنهایی یا همراهی فرد دیگری پی می‌گیریم.

جدایی غم انگیز است، اما، نوع برخورد ما، تلخی آن را صدچندان می‌کند.

عادت مرسوم ما جماعت ایرانی، در این‌گونه موقعیت‌ها، «نفی ما سبق» است. فرد جداشده را منکوب و محکوم می‌کنیم، او را مقصر و متهم می‌دانیم به انواع کوتاهی‌ها و اشتباهات و ظلم‌ها. گویی برای جدا شدن از دیگران، حتماً باید توجیهی از جنس تهمت و توهین به دیگران داشته باشیم وگرنه خود ما زیر سؤال خواهیم رفت.

کمتر به این می‌اندیشیم که گاه، همراهی‌ها بنا نیست همیشگی باشند، بعضی روابط در زمان و موقعیت خاص، مفیدند و با گذر از آن برهه، بی‌خاصیت و حتی مضر خواهند بود. جنس بعضی روابط موقت است و کش دادن آن به صلاح هیچ یک از طرفین نیست. باید پذیرفت بعضی انتخاب‌ها از همان ابتدا اشتباه است، اما، انتخاب اشتباه، دلیل خوبی برای ادامه‌ی اشتباه یا متهم کردن طرف مقابل نیست.

اگر دو چرخ‌دنده، نتوانستند در کنار هم بچرخند، لزوماً، عیب از چرخ‌دنده‌ها نیست، چه بسا هر دو خوب و سالم‌اند اما تناسب لازم و قابلیت در کنار هم بودن را ندارند.

اگر از همراه، دوست، همسر، شریک کاری یا هر هم قدم دیگر، جدا شدید، حق صحبت دیرین و حرمت روزهای خوب باهم بودن را نگاه‌دارید. اگر لازم دانستید جوابی هم به جماعت کنجکاو و فضول در باب علت جدایی بدهید، می‌شود گفت: «آدم خوبی بود، اما نشد در کنار هم ادامه دهیم...»

همراهی‌تان ماندگار و انصافتان ماندگارتر!

میرزا قلمدون


یکهزار و صدوبیست و یک نفر کاندیدای مجلس در حوزه انتخابیه تهران داریم. برای انتخاب از میان این لیست بلند و بالا، چه میتوان کرد؟!


راه اول: دوتا جناح مطرح دارید که برای هم شاخ و شانه می کشند. فحش های آب کشیده ی محترمانه نثار هم می کنند. یکدیگر را متهم به خشک مغزی، نوکری انگلیس، انحصارطلبی، دنیاپرستی و هزار و یک انگ دیگر می کنند. کمتر منبع موثق و متقن و قابل اتکایی هم برای درآوردن صحت و سقم ادعاهایشان هست، وعده دادن هم که کنتور نمی اندازد، تا دلت بخواهد وعده و وعید...
و اما اشکال بزرگ «لیستی» رأی دادن، چرخش مکرر قدرت در دست عده ای معدود است که خواه ناخواه، وامدار حزب و دارودسته شان هستند و متعهد به انجام خواسته ها و کسب منافع آنان... و در نتیجه نبود فرصت برای عرض اندام تازه نفس ها
.

راه دوم: تحقیق.... اشکال عمده آن است که در میان منابع قابل دسترس ما، یافتن منبع بی طرف، تقریبا امریست غیر ممکن. اگر بنا باشد از لابلای اخبار و نوشته ها و تحلیل ها و آمارها، کاندیداهای موجود را با هم مقایسه کنید، به فرض اینکه برای هر کاندیدا، تنها یک ربع ساعت وقت گذاشته باشید، حداقل یکماه زمان لازم است تا کار و زندگی تان را به کلی تعطیل کرده و با فراق بال و آسودگی خاطر، صبح تا شب بنشینید به مطالعه و تحلیل، و رزق و روزی تان را هم از عالم غیب برسانند!

و اما راهکار پیشنهادی: بالا بردن شعور سیاسی جامعه و ارتقای سطح انتظارات معقول شهروندان، بستر سازی برای فعالیت سالم احزاب و از همه مهمتر، شفاف سازی روند اطلاع رسانی بی طرفانه از سوی مجریان امر.

پ.ن: راهنمای همشهری امروز (اگهی نیازمندیها) 196صفحه بود. اگر اطلاع رسانی بی طرفانه در خصوص معرفی سوابق و برنامه های نامزدهای انتخابات به اندازه ی لوله کش و سمساری و اپیلاسیون برای مسئولین اهمیت داشت، یک چیزی در حد و اندازه ی همین یکروز آگهی های همشهری، با محتوای نتایج همان تحقیقاتی که حضرات آن را «احراز صلاحیت» نامیده اند، کار خیلی از ما جماعت سرگردان و متحیر بین این همه نامزد ریز و درشت انتخاباتی را راه می انداخت. میرزا قلمدون را در تلگرام دنبال کنید: @mirzaghalamdoon

میرزا قلمدون