زندگی است دیگر. پیش میآید که بعد از مدتی دوستی،
مشارکت کاری، همسری یا هر همراهی دیگر، به علتی جدا میشویم، فاصله میگیریم و
باقی راه را بهتنهایی یا همراهی فرد دیگری پی میگیریم.
جدایی غم انگیز است، اما، نوع برخورد ما، تلخی آن را
صدچندان میکند.
عادت مرسوم ما جماعت ایرانی، در اینگونه موقعیتها،
«نفی ما سبق» است. فرد جداشده را منکوب و محکوم میکنیم، او را مقصر و متهم میدانیم
به انواع کوتاهیها و اشتباهات و ظلمها. گویی برای جدا شدن از دیگران، حتماً باید
توجیهی از جنس تهمت و توهین به دیگران داشته باشیم وگرنه خود ما زیر سؤال خواهیم
رفت.
کمتر به این میاندیشیم که گاه، همراهیها بنا نیست
همیشگی باشند، بعضی روابط در زمان و موقعیت خاص، مفیدند و با گذر از آن برهه، بیخاصیت
و حتی مضر خواهند بود. جنس بعضی روابط موقت است و کش دادن آن به صلاح هیچ یک از
طرفین نیست. باید پذیرفت بعضی انتخابها از همان ابتدا اشتباه است، اما، انتخاب
اشتباه، دلیل خوبی برای ادامهی اشتباه یا متهم کردن طرف مقابل نیست.
اگر دو چرخدنده، نتوانستند در کنار هم بچرخند، لزوماً،
عیب از چرخدندهها نیست، چه بسا هر دو خوب و سالماند اما تناسب لازم و قابلیت در
کنار هم بودن را ندارند.
اگر از همراه، دوست، همسر، شریک کاری یا هر هم قدم
دیگر، جدا شدید، حق صحبت دیرین و حرمت روزهای خوب باهم بودن را نگاهدارید. اگر
لازم دانستید جوابی هم به جماعت کنجکاو و فضول در باب علت جدایی بدهید، میشود
گفت: «آدم خوبی بود، اما نشد در کنار هم ادامه دهیم...»
همراهیتان ماندگار و انصافتان ماندگارتر!