میرزاقلمدون

نوشته های پراکنده

میرزاقلمدون

نوشته های پراکنده

میرزاقلمدون

میرزاقلمدون آدمی بود بسیار لاغر، کمی بلند و با خطوط قیافه ای کاملا ظریف و رفتاری در کمال دقت. آدمی که حتا در تکان دادن دست و پا، و گرداندن چشم رعایت جوانب را می کرد و احتیاط های لازم را به عمل می آورد. می کوشید که اگر لباسی بر تن می کند، این لباس اگر آراسته نیست پاکیزه باشد و جامه اگر از شال کشمیر پرداخته نشده، لااقل از ماهوت چرب قبای حاجی بازاری ممتاز باشد.
میرزاقلمدون ها معمولا محجوب و کم رو و مؤدب بودند. با اندک سخن نادرستی سرخ می شدند و بردباری و ادب مخصوصی از خود نشان می دادند. همچنین در همه چیز و همه کار ظرافتی داشتند که هیچ طبقه ای در آن زمان این ظرافت را به کار نمی بست. در عصری که فرضا لقمه های به اصطلاح کله گربه ای متداول بود، میرزاقلمدون بسیار کم غذا می خورد، آهسته غذا می خورد و پاکیزه غذا می خورد.

پرویز ناتل خانلری ـ از کتاب نقد بی غش

آخرین نظرات
  • ۵ خرداد ۹۵، ۱۵:۲۰ - لی لی (لیلی نامه)
    احسنت...
  • ۴ خرداد ۹۵، ۱۰:۱۶ - ساتیا
    :):)
  • ۴ خرداد ۹۵، ۱۰:۰۷ - s-a
    :|

- در دل کویر خشک شهرستان مان، در عمق بیابان برهوت، جاهایی بود که می تونستی تصور کنی قبل از تو پای هیچ بشری به اونجا نرسیده... گاهی می زدم به دل کویر، من بودم و خاک و افق...

- سالهایی که هنوز موبایل نیومده بود و اینجوری خلوت آدما رو به گند نکشیده بود، یه مدت سازمان تولید اسکناس و مسکوک بانک مرکزی کار میکردم. وقتی از گیت های تودرتو و مستحکم امنیتی، حفاظتی رد می شدم، مطمئن بودم تا خروج از ساختمون، دست احدالناسی، آشنا و ناآشنا به من نمی رسه... من بودم و سکوت و تنهایی...

- زمان ساخت پروژه برج میلاد، فقط یه آسانسور باربر کُند برای رسیدن به بالای برج وجود داشت (بهش آلیماگ می گفتیم) که رفت و برگشتش یه بیست دقیقه ای طول می کشید. گاهی وقتا که کار تعطیل بود، تنهایی می رفتم اون بالا و آلیماگ رو می فرستادم پایین...  من بودم و آسمون و دورنمای شهر...


میرزا قلمدون

نظرات  (۸)

آخ آخ!
منم دلم از اینجاها خواست!
:(
البته دریا رو هم خیییلی می پسندم!
:/
پاسخ:
دریا... نه از این دریاهایی که ساحلش پر از جمعیت و زباله س!
موافقم
۱۴ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۴۵ لولا پالوزا
چه تنهایی های جالبی...
پاسخ:
تنهایی های ارادی همیشه می تونه جالب باشه
کویر کدوم استان؟
پاسخ:
چه فرقی می کنه؟
نارنج کدوم درخت؟!
۱۴ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۰۸ ماسال نیوز
موفق باشید
پاسخ:
ممنون و متشکرم
سن من که قد نمیکشه 
از وقتی یادمه پای کامپیوتر و بازی و اینا بودم تا الان
پاسخ:
ان شاءالله تنهایی های خوب و انتخابی و مفید رو تجربه کردی
و بازم می کنی
به سن نیست
اصلا بی خیال ِ خلوت ِ بیابان و برج میلاد ؛
من حالا
حتی خلوت دوست داشتنی اتاقم را هم از دست داده ام
با این موبایل لعنتی...
پاسخ:
یه وقتایی خاموشش کن
یه وقتای مشخصی در طول شبانه روز
زمین هم به آسمان آمد روشنش نکن
من همین کارو می کنم
۱۷ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۰۴ خانوم زرافه ..

چقدر خوش به حالتون بوده ..

 

من ولی زیاد موبایل باز نیستم ، درس دارم حوصله ام نمی کشه ..هنوزم آهنگهای ملایم دوست داشتنی خودمو گوش میدم و هنوزم از خلوت خودم لذت می برم ..

 

خیلی دوست داشتنی نوشتید ، لذت بردم ..

پاسخ:
متشکرم
وقتی به دریا نگاه میکنم ، به همون نقطه ای که آسمون و دریا یکی میشن ... درسته خیلیا به اون نقطه نگاه میکنن ،اما درصد اینکه اونا هم به همون چیزی که من فکر میکنم ،فکر کنن ،خیلی کمه!تا الان این بهترین حسیه که تجربه کردم... 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">