میرزاقلمدون

نوشته های پراکنده

میرزاقلمدون

نوشته های پراکنده

میرزاقلمدون

میرزاقلمدون آدمی بود بسیار لاغر، کمی بلند و با خطوط قیافه ای کاملا ظریف و رفتاری در کمال دقت. آدمی که حتا در تکان دادن دست و پا، و گرداندن چشم رعایت جوانب را می کرد و احتیاط های لازم را به عمل می آورد. می کوشید که اگر لباسی بر تن می کند، این لباس اگر آراسته نیست پاکیزه باشد و جامه اگر از شال کشمیر پرداخته نشده، لااقل از ماهوت چرب قبای حاجی بازاری ممتاز باشد.
میرزاقلمدون ها معمولا محجوب و کم رو و مؤدب بودند. با اندک سخن نادرستی سرخ می شدند و بردباری و ادب مخصوصی از خود نشان می دادند. همچنین در همه چیز و همه کار ظرافتی داشتند که هیچ طبقه ای در آن زمان این ظرافت را به کار نمی بست. در عصری که فرضا لقمه های به اصطلاح کله گربه ای متداول بود، میرزاقلمدون بسیار کم غذا می خورد، آهسته غذا می خورد و پاکیزه غذا می خورد.

پرویز ناتل خانلری ـ از کتاب نقد بی غش

آخرین نظرات
  • ۵ خرداد ۹۵، ۱۵:۲۰ - لی لی (لیلی نامه)
    احسنت...
  • ۴ خرداد ۹۵، ۱۰:۱۶ - ساتیا
    :):)
  • ۴ خرداد ۹۵، ۱۰:۰۷ - s-a
    :|


زندگی است دیگر. پیش می‌آید که بعد از مدتی دوستی، مشارکت کاری، همسری یا هر همراهی دیگر، به علتی جدا می‌شویم، فاصله می‌گیریم و باقی راه را به‌تنهایی یا همراهی فرد دیگری پی می‌گیریم.

جدایی غم انگیز است، اما، نوع برخورد ما، تلخی آن را صدچندان می‌کند.

عادت مرسوم ما جماعت ایرانی، در این‌گونه موقعیت‌ها، «نفی ما سبق» است. فرد جداشده را منکوب و محکوم می‌کنیم، او را مقصر و متهم می‌دانیم به انواع کوتاهی‌ها و اشتباهات و ظلم‌ها. گویی برای جدا شدن از دیگران، حتماً باید توجیهی از جنس تهمت و توهین به دیگران داشته باشیم وگرنه خود ما زیر سؤال خواهیم رفت.

کمتر به این می‌اندیشیم که گاه، همراهی‌ها بنا نیست همیشگی باشند، بعضی روابط در زمان و موقعیت خاص، مفیدند و با گذر از آن برهه، بی‌خاصیت و حتی مضر خواهند بود. جنس بعضی روابط موقت است و کش دادن آن به صلاح هیچ یک از طرفین نیست. باید پذیرفت بعضی انتخاب‌ها از همان ابتدا اشتباه است، اما، انتخاب اشتباه، دلیل خوبی برای ادامه‌ی اشتباه یا متهم کردن طرف مقابل نیست.

اگر دو چرخ‌دنده، نتوانستند در کنار هم بچرخند، لزوماً، عیب از چرخ‌دنده‌ها نیست، چه بسا هر دو خوب و سالم‌اند اما تناسب لازم و قابلیت در کنار هم بودن را ندارند.

اگر از همراه، دوست، همسر، شریک کاری یا هر هم قدم دیگر، جدا شدید، حق صحبت دیرین و حرمت روزهای خوب باهم بودن را نگاه‌دارید. اگر لازم دانستید جوابی هم به جماعت کنجکاو و فضول در باب علت جدایی بدهید، می‌شود گفت: «آدم خوبی بود، اما نشد در کنار هم ادامه دهیم...»

همراهی‌تان ماندگار و انصافتان ماندگارتر!

میرزا قلمدون

نظرات  (۴)

ن از عشق تو تا دمشق کشیده شدم
و تو از ترس به برلین گریختی
من مدافع شده بودم
تو معشوقه ی یک مهاجر افغان در صف نان

و حالا هر دو می جنگیم
من برای بکارت دمشق از جنگ جویان ریاض
تو از حقارت روزهای بی سرانجامت در سرزمینی بیگانه

و سرانجام
مرا داعش خواهد کشت
و تو نیز
بی هیچ مدافعی
فتح می شوی در هجوم آواره ی افغان 
هر چند وصیت کرده ام 
که بعد از مرگ
جنگ در ریاض باشد
و مزار من در صف نان مهاجران گرسنه ی برلین
شاید در حد تئوری حرف شما درست باشه ولی در عمل، 95% جدا شدن ها، با زیر پا گذاشتن حق الناس اتفاق میفته... و این قسمت ماجرا، خیلی تلخ تر از تلخیِ خودِ جدا شدنه...


ان شاءالله
ان شاءالله

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">