میرزاقلمدون

نوشته های پراکنده

میرزاقلمدون

نوشته های پراکنده

میرزاقلمدون

میرزاقلمدون آدمی بود بسیار لاغر، کمی بلند و با خطوط قیافه ای کاملا ظریف و رفتاری در کمال دقت. آدمی که حتا در تکان دادن دست و پا، و گرداندن چشم رعایت جوانب را می کرد و احتیاط های لازم را به عمل می آورد. می کوشید که اگر لباسی بر تن می کند، این لباس اگر آراسته نیست پاکیزه باشد و جامه اگر از شال کشمیر پرداخته نشده، لااقل از ماهوت چرب قبای حاجی بازاری ممتاز باشد.
میرزاقلمدون ها معمولا محجوب و کم رو و مؤدب بودند. با اندک سخن نادرستی سرخ می شدند و بردباری و ادب مخصوصی از خود نشان می دادند. همچنین در همه چیز و همه کار ظرافتی داشتند که هیچ طبقه ای در آن زمان این ظرافت را به کار نمی بست. در عصری که فرضا لقمه های به اصطلاح کله گربه ای متداول بود، میرزاقلمدون بسیار کم غذا می خورد، آهسته غذا می خورد و پاکیزه غذا می خورد.

پرویز ناتل خانلری ـ از کتاب نقد بی غش

آخرین نظرات
  • ۵ خرداد ۹۵، ۱۵:۲۰ - لی لی (لیلی نامه)
    احسنت...
  • ۴ خرداد ۹۵، ۱۰:۱۶ - ساتیا
    :):)
  • ۴ خرداد ۹۵، ۱۰:۰۷ - s-a
    :|

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اخبار جالب» ثبت شده است

- خانوم معلم، اجازه؟! چرا از نمره ی انضباط ما کم کردین؟!

- چون با بغل دستی ت دعوات شد و حرف زشت زدی!

- خانوم اجازه؟! ولی من همیشه سر موقع کلاس اومدم، اصلنم غایب نبودم!

- درسته. اما هرکی حرف زشت بزنه، از انضباطش کم می شه. این قانونه!

- خانوم اجازه؟! پس چرا این آقای قاضی پور نماینده ی مجلس، با اینکه اون حرفای زشت و خاک برسری رو زده بود، بازم امروز از طرف هیأت رییسه مجلس به عنوان نماینده ی منضبط ازش تقدیر و تشکر شد؟!! چرا بین منه بچه محصل ابتدایی با نماینده ی مجلس فرق می ذارین؟! مگه خودتون تو درس اجتماعی نگفتین آدما در مقابل قانون برابرند؟!!

- بله... اما خب، بعضی آدما «برابرترند»! این فضولیا هم به تو نیومده. یه کلمه دیگه حرف بزنی انضباطتو صفر میدم تا دیگه سرت به کار خودت باشه!


میرزا قلمدون

نکته ی جالب این روزها، بازنشر گسترده ی یکی از پست های قبلیم در مورد عموهای فیتیله ای (این پست) و دست به دست شدن آن به صورت انبوه در دنیای مجازی بود، آنهم به عنوان دلنوشته ی آقای مهران مدیری!!

دیشب یکی از دوستان وبلاگی این قضیه را به من خبرداد. صبح که توی گوگل جستجو کردم متوجه ماجرا شدم. و اما چند نکته در این باره:

 

- خوشحالم که دل نوشته ام خواننده های زیادی پیدا کرد. اگر چه علت این امر، شهرت مهران مدیری بود، اما غرض این بود که این دل نوشته خوانده شود که شد.

 

- با این وجود، کپی کردن ما جماعت ایرانی، بدون توجه به موثق بودن منبع، مایه ی تأسف است و نگرانی. جالب بود که بعضی از سایت های خبری هم، مطلب را به اسم ایشان منتشر کرده بودند. با اینکه چند روز بعد، خبرگزاری ها از طرف آقای مدیری، نگارش این نامه را تکذیب کردند، اما وقتی نقل قول های رسانه های خبری هم محل اشکال باشد، چطور به سایر مطالب آنها می توان اعتماد کرد؟! تکلیف نقل قول شوندگانی که برای تکذیب در قیدحیات نیستند چه می شود؟!

 

- نویسنده ی یکی از سایت ها و خوانندگانش، بر اساس همین دلنوشته ی قلابی، کلی به مدیری بدوبیراه گفته و پیشنهاد ویژه هم داده بودند:

«امیدوارم که با برخورد شدید و حتی  اعدام کردن  چند تن از مخل کنندگان امنیت ملی مان و حامیان آنها که در لباس طنز و هنر هستند جلوی این افراد نادان گرفته شود تا درس عبرتی باشد برای آنانکه با تمسخر فرهنگ اقوام محترم ایرانی اعم از فارس و کرد و ترک و لر و مازندرانی و رشتی  و...سعی در تحریک مردم دارند...»

 اینگونه راحت دیگران را به قضاوت می نشینیم ما! جالب نیست؟ 

پاپ کلیسای کاتولیک منکر وجود دوزخ شده است. ما ولی با شیوه ی اعمال و قضاوت هایمان، انگار خیلی وقت پیش به این نتیجه رسیده ایم!

میرزا قلمدون