میرزاقلمدون

نوشته های پراکنده

میرزاقلمدون

نوشته های پراکنده

میرزاقلمدون

میرزاقلمدون آدمی بود بسیار لاغر، کمی بلند و با خطوط قیافه ای کاملا ظریف و رفتاری در کمال دقت. آدمی که حتا در تکان دادن دست و پا، و گرداندن چشم رعایت جوانب را می کرد و احتیاط های لازم را به عمل می آورد. می کوشید که اگر لباسی بر تن می کند، این لباس اگر آراسته نیست پاکیزه باشد و جامه اگر از شال کشمیر پرداخته نشده، لااقل از ماهوت چرب قبای حاجی بازاری ممتاز باشد.
میرزاقلمدون ها معمولا محجوب و کم رو و مؤدب بودند. با اندک سخن نادرستی سرخ می شدند و بردباری و ادب مخصوصی از خود نشان می دادند. همچنین در همه چیز و همه کار ظرافتی داشتند که هیچ طبقه ای در آن زمان این ظرافت را به کار نمی بست. در عصری که فرضا لقمه های به اصطلاح کله گربه ای متداول بود، میرزاقلمدون بسیار کم غذا می خورد، آهسته غذا می خورد و پاکیزه غذا می خورد.

پرویز ناتل خانلری ـ از کتاب نقد بی غش

آخرین نظرات
  • ۵ خرداد ۹۵، ۱۵:۲۰ - لی لی (لیلی نامه)
    احسنت...
  • ۴ خرداد ۹۵، ۱۰:۱۶ - ساتیا
    :):)
  • ۴ خرداد ۹۵، ۱۰:۰۷ - s-a
    :|

در پی ماجرای فیتیله و در راستای بالابردن فرهنگ و ظرفیت پذیرش شوخی و همراهی با لبخند دیگران، دوستان کمپینی را در فضای مجازی راه اندازی کرده اند با عنوان «لطفا به من بخندید». جمعی از اهالی فرهنگ و هنر هم با نوشتن مطالب و خاطراتی از خود، به استقبال لبخند دیگران رفته اند. 

حیفم آمد متن زیر را از استاد دکتر جعفر نیاکی که در وصف احوال پیری درکانال تلگرام این کمپین آمده، شما نخوانده باشید:


..
با سلام وتحیات فراوان، از حال و روز این نوجوان دور از وطن پرسیدید، نیک بختانه، روزهای غربت را با تنی چند از هم دندان ها که هنوز در قید حیات هستند و متوسط سن ها از 90 سال فراتر رفته است، گرد هم می آییم و به سبک دایی جان ناپلئون، به حل و فصل مشکلات جهان می پردازیم، و هرماه یا هر دو ماه، به افتخار یکی از دوستان می خیزیم و 5 دقیقه سکوت می کنیم، بیشتر این دوستان به مرض طول عمر گرفتارند و تعدادی هم تاخیر فوت دارند.

اما، در مورد وضع خودم: با گذشت زمان، دیگر جرأت نگاه به آیینه را ندارم، آخرین باری که در آیینه نگاه کردم، خود را نشناختم: قبلاً می گفتم فتبارک الله احسن الخالقین، حسن یوسف دارم. اما حالا به زبان فصیح، به انگلیسی می گویم: شیت!! آن همه موی فرفری مشکی و پُر پشت چه شد؟ اکنون کلّۀ طاس درآفتاب می درخشد و پول سلمانی را صرفه جویی می کنم. از چین و چروک صورت و پیشانی مپرسید که همۀ غمم این است که جلالتمآب رئیس جمهوری قبلی ما، چرا از آن همه پولی که صرف ترقه سازی کرده، قدری برای اختراع اتوئی نداده است که چین و چروک صورت و پیشانی و دست ها را صاف و صوف کنه؟ آن قدر لکه های زرد و قهوه ای مختلف اللون روی دست و پا نزول اجلال فرمودند که مرا پلنگ صورتی، پلنگ خط و خالی و گل باقالی صدا می کنند.

 پستی بلندی روی دست و پا و کوتاهی رگها مرا به یاد "هزاردرّه" راه جاجرود میاندازد. به علت غبغب و بوقلمون شدن زیرگلو، پیراهن ترول تک تا زیرگلو می پوشم که معلوم نشود. اما، چشم ها که هیز بود و چشمک می زد، حالا به علت ماکولا باید برای تشخیص دوستان، ازچند سانتی متری آن ها را ببینم. هرچه قطرۀ چشم هست برای آب مروارید، آب سیاه، ماکولا، استیگما، آب مقطر، آب علی استفاده کنم، و چون چشم چپم ماکولا دارد، همه را به یک چشم نگاه می کنم.
از کیسه های زیر چشم چه عرض کنم: مبلغ زیادی به دلار دادم کیسه ها را صاف و صوف کردند، بدتر شد. به دکتر گفتم: من همه چیز را دو تا می بینم، گفت چه طور مگر؟ گفتم رفتم کنسرت انوشیروان روحانی که پیانو می زد، من هم او و هم ارکستر را دوتا می دیدم. دکتر گفت: شانس آوردی، پول یک بلیط را دادی، حالا دوتا می بینی حرف هم داری؟
از بس دکتر و بیمارستان رفتم خیال دارم خانه ای نزدیک و دیوار به دیوار بیمارستان و مطب اطباء اجاره کنم، زیرا ساعات روز را بیشتر در مطب ها هستم تا در خانۀ خودم. نرس ها از دیدن قیافۀ من در عذابند، یکی از آنان به دنبال سیانور و آرسینیک می گشت که به جای قرص دوا، به من بدهد تا از شرّ من راحت شود. سال گذشته، دکترهای معده و کمر و چشم و زانو را بیشتر دیدم تا همسر و بچه ها و نوه ها را. چقدر باید آندوسکوپی، گمادوسکوپی و عکس های سینه و معده و روده و کمر و زانو و شانه و ام.آر.آی را گرفت، آلبوم این عکس ها ازآلبوم خانوادگی قطورتر شده است. نمی دانم گوشت ها وبرآمدگی های باسن کجا رفته که حالا مثل تَهِ قابلمه صاف شده است.
قد من که یک وقت همچون قد سرو بود، حالا چنان گوژ شده که کار به عصا و واکر کشیده و باید مرتب به نزد خیاط بروم که شلوار را کوتاه کند، وقتی شلوار می پوشم، به جای کمربند، بند تنبان می بندم که شلوارم نیفتد.
در مورد گوش برای این که مردم نفهمند که من کر هستم، 3200$ دلار داد م یک سمعک ریز کوچک گرفتم که دیده نشود، سمعک آن قدر کوچک و ریز بود که درگوشم گم شد، مجبور شدم 250$ بدهم تا دکتر با پنس دربیاورد .
درمجالس مهمانی، از ناطق می پرسم: بله آقا، چی گفتید؟ و گاهی الکی سر را تکان می دهم که یعنی حرف های طرف را فهمیدم ولی درحقیقت، نمی فهمیدم. خدا پدر سازندگان کیسه های پلاستیکی را که به انگلیسی گارد می گویند، بیامرزاد که ادرار بیرون نمی ریزد، حالا مثل بچۀ تازه به دنیا آمده هستم: مو درسرم نیست، حرف نمی توانم بزنم راه نمی روم و شلوار را هم خیس می کنم.
چند روز پیش رفتم نزد طبیب میزراه (مجاری ادرار) گفتم اقای دکتر: من به حبس البول (شاش بند) دچار شدم، گفت چند سال داری؟ گفتم وارد 96 شدم، گفت: به اندازۀ کافی در عمرت ادرار کرده ای، بس است. دیگر برای تجزیۀ ادرار به آزمایشگاه نمی روم، شلوار را با پست می فرستم.
پاها واریس دارد و پرانتزی شده است برای این که به رفقا پُز بدهم، می گویم از بس در جوانی اسب سواری کردم، پاهایم پرانتزی شد، ولی حالا خودمانیم درجوانی حتی الاغ هم گیر من نمی آمد.
رفتم نزد طبیب روانشناس، بعد از چند جلسه گفت فایده ندارد، انفت معیوب است. می گوید: پراکنده گویی تو ارثی است و" هاف زیمر" هم داری. بزودی می شود "آلزایمر" در قدیم که ورزش می کردم، هالتر می زدم، حالا دیگر هالش را ندارم، باقی اش را می زنم.


منبع : https://telegram.me/lotfanbemanbekhandid

میرزا قلمدون

نظرات  (۶)

خخخخ
۲۰ آبان ۹۴ ، ۱۲:۰۴ مـــیـــمـــ ☺☺
بنظرم این تعصب های قومیتی یه جاهایی دیگه شور مساله رو درمیاره 
واقعاراست گفتن که هر قدر درجه و مرتبه ی کسی بالاتر باشه فروتنی و افتادگیش هم بیشتره 

پاسخ:
موافقم. درود بر شما
سلام
من با اجازتون این پیام رو باز نشر کردم و از همه دوستانم خواستم به (( لطفا به من بخندید ))  بپیوندد
ممنونم
پاسخ:
کار خیلی خوبی کردید . متشکرم
کاش آدرس وبلاگتون رو هم می ذاشتید دوست عزیز
ای بابا ما با فیتیله ای ها بزرگ شدیم آدم ممکن الخطاس خب
پاسخ:
متاسفانه برای اهالی فرهنگ ، انگار تبدیل به ممنوع الخطا شده. اولین اشتباه = آخرین اشتباه
و این اجحافی ست نابجا...
۲۴ آبان ۹۴ ، ۰۰:۲۳ ارش سپیدان
چالش حمایت از فتیله

هرکی فکر میکنه فتیله کار بدی نکرده و ترکها الکی ناراحت شدن یه عکس از خودش در حالیکه با فرچه دستشویی دندوناشو میشوره بگیره بفرسته

پاسخ:
تکراری بود. جوابش رو در کامنت دیگه تون دادم.
مردم اندر فکرت فهم درست...
۲۴ آبان ۹۴ ، ۰۱:۴۲ ارش سپیدان
چالش حمایت از فتیله

هرکی فکر میکنه فتیله کار بدی نکرده و ترکها الکی ناراحت شدن یه عکس از خودش در حالیکه با فرچه دستشویی دندوناشو میشوره بگیره بفرسته

پاسخ:
نباید تعصب باعث بشه حرف همدیگه رو نفهمیم. من بعید میدونم کسی معتقد باشه فیتیله ای ها کار خوبی کردند! همه ی حرف ما این بود که توی بزرگان مذهبمون چهارده تا معصوم بیشتر نداشتیم. همه ما در معرض خطا و اشتباه هستیم. پس بیاییم فرهنگ گذشت و بخشش رو بین خودمون بالاببریم.
واقعا این حرف اینقدر پیچیده س؟ اینقدر فهمش مشکله؟؟؟
 ببخشید، عذرمیخوام آقای سپیدان. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">