میرزاقلمدون

نوشته های پراکنده

میرزاقلمدون

نوشته های پراکنده

میرزاقلمدون

میرزاقلمدون آدمی بود بسیار لاغر، کمی بلند و با خطوط قیافه ای کاملا ظریف و رفتاری در کمال دقت. آدمی که حتا در تکان دادن دست و پا، و گرداندن چشم رعایت جوانب را می کرد و احتیاط های لازم را به عمل می آورد. می کوشید که اگر لباسی بر تن می کند، این لباس اگر آراسته نیست پاکیزه باشد و جامه اگر از شال کشمیر پرداخته نشده، لااقل از ماهوت چرب قبای حاجی بازاری ممتاز باشد.
میرزاقلمدون ها معمولا محجوب و کم رو و مؤدب بودند. با اندک سخن نادرستی سرخ می شدند و بردباری و ادب مخصوصی از خود نشان می دادند. همچنین در همه چیز و همه کار ظرافتی داشتند که هیچ طبقه ای در آن زمان این ظرافت را به کار نمی بست. در عصری که فرضا لقمه های به اصطلاح کله گربه ای متداول بود، میرزاقلمدون بسیار کم غذا می خورد، آهسته غذا می خورد و پاکیزه غذا می خورد.

پرویز ناتل خانلری ـ از کتاب نقد بی غش

آخرین نظرات
  • ۵ خرداد ۹۵، ۱۵:۲۰ - لی لی (لیلی نامه)
    احسنت...
  • ۴ خرداد ۹۵، ۱۰:۱۶ - ساتیا
    :):)
  • ۴ خرداد ۹۵، ۱۰:۰۷ - s-a
    :|

یک روز مثل سایر روزهای خدا داری برمی گردی خونه.

از سرکوچه که می پیچی  ، یه اطلاعیه روی دیوار جلب توجه می کنه:

- ای بابا ... عکس این آدمه چقدر شبیه منه!

و نزدیکتر می ری. عکس ، عکس توئه . اسمت هم زیرش نوشته شده . بالاش هم نوشتن انا لله و انا الیه راجعون ...


گیج می شی. حس می کنی یکی داره سربه سرت می ذاره . اما کی؟ چرا اینجوری؟ به اطرافت نگاه می کنی . بازم از همون اطلاعیه، همون عکس ، همون جمله ... قاط می زنی . یعنی چه؟ این چه جورشه دیگه؟!

هیچ تحلیلی براش نداری . به سمت خونه راه می افتی . هی که نزدیکتر می شی تعداد اطلاعیه های روی دیوار بیشتر می شه. نزدیک خونه که می رسی می بینی یه عالمه پارچه و پرچم سیاه و پلاکارد تسلیت آویزون کردن اونجا ... یه حجله هم گذاشتن جلوی خونه تون . عکست داره توی حجله بهت لبخند می زنه . عبدالباسط هم داره می خونه : و الشمس و ضحیها و القمر از تلیها ....


و یادت می یاد با بچه ها چقدر راجع به این آیات حرف زدین یه زمانی ، که توی همین سوره خدا یازده تا قسم خورده - که هیچ جا اینقدر قسم نخورده - تا آخرش بگه : قد افلح من زکیها (هر که خودش را تزکیه کرد رستگار شد)

و تو هیچوقت تزکیه رو شروع نکردی یا اگر شروع کردی نصفه کاره بی خیالش شدی و از تمام این آیه همینقدر نصیبت شد که بگی : عجب نفسی داره این عبدالباسط!!

اما اینجا خوندن عبدالباسط یه حال و هوای دیگه یی داره . فرق می کنه . یه معنی دیگه داره انگار . آدما با لباسهای سیاه و صورتهای غم گرفته در رفت و آمدند. میان و می رن . اما هیچکس انگار تو رو نمی بینه. گیج تر شدی. ترس آروم آروم مثل مار چنبره می زنه توی سینه ت . بخودت می لرزی . انگار یه اتفاقی که اصلا فکرشو نمی کردی بالاخره افتاده .

اما کی؟ چه جوری ؟ مگه می شه؟!

اما شده . جوری هم شده که اصلا تصورش رو نمی کردی . مرور می کنی . وقتی داشتی از خیابون رد می شدی ، یه ماشین ترمز ناجوری کرد و تو پریدی و از خطر جستی ، که نجسته بودی و یه لحظه دیدی مردمی رو که به سمت محل حادثه می دویدند و تو فکر کردی کس دیگه یی تصادف کرده و ترجیح دادی ذهنت رو به دیدن صحنه ی دلخراشی مغشوش نکنی و گذشتی ... و رفتی دنبال کارهات .

تا بعد از ظهر برای خودت توی خیابونا چرخیدی و به ویترین مغازه ها خیره شدی و نقشه ریختی و حالا برگشتی خونه ..... همه چیز مثل یه خواب ، مثل یه فیلم تخیلی بنظر می رسه ... اما این نه خوابه . نه فیلم . دنیا انگار دور سرت می چرخه ... بهم میریزی ... آهی از ته دل می کشی و زیر لب بخودت می گی: یعنی من راس راسی مُردم؟!!

..............................................................

 

پ.ن. اساتید می فرمودند بعضی از مرگها اینجوری یه . شاید به آدمای سرگردونی مث ما که هنوز تکلیف خودشون رو به درستی با زندگی روشن نکردند این نوع مرگ تناسب داشته باشه . نمی دونم.

 

میرزا قلمدون

نظرات  (۲)

یا شاید منظور مرگ دیگریست.
مرگی که جسم زنده است،  اما روح دچار مرده گی شده
انگار توی دنیای امروز،  اغلب آدم ها توی بیست سالگی ببعد میمیرند
انقدر اسیر روزمرگی میشن که دیگه مفهوم زندگی براشون صدق نمیکنه.اینا همه مرده ن. همه هرروز اعلامیه ی ترحیم خودشون رو رو دیوار میبینن.همه هرروز حلوای خودشونو میخورن..

پاسخ:
همینطوره. به نکته ی بسیار خوبی اشاره کردید
چرا بدون اسم؟
بعید می دونما
هرچند داستان فانتزی بیدارکننده ای بود
ولی امکان نداره کسی نفهمه مرگش رسیده
مرگ خیلی درد داره خیلی سخته

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">